loading...
او خواهد امد
مهدی بازدید : 40 پنجشنبه 28 اسفند 1393 نظرات (1)

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند

بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند

یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!

دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد

ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :

امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند

تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند

ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد

نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت

و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت

بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:

امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .

دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم

تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی

ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟

دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد

باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند

ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند

باید آن را روی سنگی حک کنیم

تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط دانیال نامور در تاریخ 1393/12/28 و 14:58 دقیقه ارسال شده است

سلام دوست عزیز من تازگی ها یک سایت درست کردم به سایت شما هم نمیرسه یه خواهش داشتم فقط بیای سایتم به ادرس www.irnew.tk و یک نظر بزاری ممنونم


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دیروز به تاریخ پیوست فردا معماست امروز هدیه ای است که باید قدر ان را بدانیم.......
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مقدار علاقه مندی شما از وبلاکم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 76
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 51
  • بازدید سال : 88
  • بازدید کلی : 6,680